عربستان سعودی کشوری با شرایط ویژه که از هر نظر میتوان حاکمیت آن را یک دیکتاتوری مطلق دانست، سعی دارد تا با اقدامات اصلاحی، خود را در میان افکار عمومی بازسازی کند و وجههای مثبت از خود نشان دهد، اما همه تلاشهایی که در حال وقوع است، به مسیر فروپاشی ختم میشود.
دموکراسی در این کشور هیچ معنا و مفهومی ندارد، بلکه این شاهزادگان سعودی هستند که در عربستان تصمیم میگیرند و مردم هیچ جایگاهی در ساختار حاکمیتی آن ندارند.
عربستان سعودی کشوری بسته از لحاظ سیاسی و فرهنگی است، وهابیت و طرز تفکر این ایدئولوژی، بر همه ارکان نظام سعودی سایه سنگین خود را انداخته و اجازه نمیدهد مردم بتوانند بیندیشند و اظهار نظر کنند، هر اظهار نظر و اعتراضی با سرکوب سخت از سوی آلسعود پاسخ داده میشود.
چنین سیاستی در داخل کشور به بیرون نیز سرایت کرده، به گونهای که حکام سعودی آن دیکتاتوری مطلق درونی خود را به دیگر کشورهای منطقه نیز تسری داده و سعی دارند، همه کشورهای غرب آسیا را مطیع خود سازند.
مردم مظلوم یمن، تنها خواهان تصمیمگیری برای آینده کشور خود هستند اما، همین خواسته با اقدام نظامی از سوی عربستان سعودی پاسخ داده شد، تجاوز رژیم سعودی اکنون سومین سال خود را سپری میکند و در این جنگ نابرابر هزاران نفر از مردم یمن به شهادت رسیده و مجروح شدهاند، شرایط زندگی نیز به خاطر محاصره بسیار وخیم است.
دخالتهای مستقیم آلسعود در بحرین نیز یکی دیگر از رفتارهای دیکتاتورمآبانه عربستان سعودی است که سالهاست با حضور نیروهای نظامی خود در کنار آلخلیفه مشغول سرکوب مردم بحرین هستند.
یکی دیگر از رفتار دیکتاتوری آلسعود به ماجرای قطر باز میگردد، اختلافات میان قطر و عربستان سعودی باعث شد تا قطر تحریم سیاسی و اقتصادی شود، چرا که دولت منامه با برخی از سیاستهای عربستان سعودی در منطقه مخالف است.
تازهترین رفتار دیکتاتوری آل سعود، به گروگان گرفتن سعد حریری و اجبار به استعفای او بودکه با واکنش مردم لبنان روبرو شد، خشم و نفرت مردم لبنان و حتی دیگر کشورهای منطقه از اقدام عربستان بالا گرفت و سرانجام سغد حریری نخست وزیر لبنان به کشور باز گشت.
حال با این اوصاف و شرایط، آلسعود سعی دارد تا نفوذ خود را بر دیگر کشورهای منطقه داشته باشد. عربستان سعودی از این که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور انقلابی و مستقل معادلات آنها را برهم زده است، تاب تحمل خود را از دست داده و رفتارهایی از سر عصبانیت از خود بروز میدهد.
جمهوری اسلامی ایران باعث شده تا کشورهایی در غرب آسیا، نه تنها به مخالفت با سیاستهای آلسعود که همسو با آمریکا و اسرائیل است، بپردازند، بلکه به مقابله با این رژیم مبادرت کنند و از نفوذ آن جلوگیری کنند، عراق که تا پیش از سرنگونی صدام، مهره عربستان در منطقه علیه انقلاب اسلامی بود، اکنون با استقلال خود و برقراری روابط استراتژیک با جمهوری اسلامی ایران، یکی از دغدغههای جدی رژیم سعودی است، سوریه نیز که از زمان حافظ اسد فقید، در کنار ایران بود، با بیمهری و دشمنی عربستان سعودی، ۶ سال جنگ را تجربه کرد، هر چند در این سالها، از این کشور ویرانهای باقی مانده است، اما با کمک ایران، روسیه و نیروی مقاومت توانست پیروزی را در چشم رژیم سعودی، اسرائیل و آمریکا فرو کند.
با چنین وضعیتی که در منطقه شکل گرفته شاید عصبانیت بیاندازه رژیم سعودی از تحولات غرب آسیا، یک رفتار عادی است، چرا که این رژیم نتوانسته است، به خاطر جایگاه خود در جهان اسلام، آن نفوذ و تأثیر ماندگار را در میان مردم مسلمان و کشورهای اسلامی داشته باشد.
گستاخیها، فحاشیها و تهدیداتی که از سوی رژیم سعودی به ویژه از زبان ولیعهد جوان، ناپخته و بیتجربه عربستان(بن سلمان) علیه ایران بیان میشود، بیشتر به خاطر همان شکستهایی است که سعودیها در منطقه به خاطر سیاستهای غلط خود متحمل شدهاند، انقلاب اسلامی ایران با نفوذ معنوی خود از فروپاشی جهان اسلام به دست تفکر وهابی- صهیونیستی جلوگیری کرده است. اگر نبود تأثیر مثبت جمهوری اسلامی در منطقه در حمایت از دولتها و ملتهای مسلمان کشورهایی همچون سوریه، عراق، یمن، بحرین و لبنان، فروپاشی اسلام رقم میخورد. آرزویی که جبهه استکبار سالهاست در پی آن است.
عربستان سعودی، باید تقاص خونهایی که در کشورهای اسلامی به خاطر دخالتهای مستقیم حکام وهابی آلسعود ریخته پس دهد و این وعده الهی است که ظالمان و مستکبران عالم، حتی اگر وجهه مسلمانی هم داشته باشند، به عذاب الهی گرفتار خواهند شد. وعده خداوند حق است، رژیم سعودی، رژیم صهیونیستی و سران آمریکا دچار این عذاب خواهند شد و این وعده محقق میگردد، هر چند اگر آنها همچنان به دشمنیهای خود علیه جبهه حق ادامه دهند.
نویسنده: سیاوش کاویانی